-
ترنج
چهارشنبه 28 مهرماه سال 1389 23:31
نمی دونم آهنگ جدید م.نامجو را که در واقع بازخوانی همون آهنگ ترنج می باشد را شنیده اید یا نه . در این آهنگ که در آمریکا برایش ویدئو ساخته ، سعی بر این بنا شده که آزادی فردی را نشان بدهد . به طوری که نامجو با یک جعبه سه تار گونه ای رفتار میکند که اینگونه تلقی میشود آن جعبه دوست نامجو می باشد ، و او مشغول عشق بازی با آن...
-
My Immortal - Evanescence
دوشنبه 26 مهرماه سال 1389 01:42
I''m so tired of being here از بودن در اینجا خسته شدم Suppressed by all my childish fears تحت فشار ترسهای کودکانه قرار گرفتم And if you have to leave, I wish that you would just leave اگه مجبوری ترکم کنی، آرزو می کنم که هرچه زودتر بری Your presence still lingers here چون وجودت رو هنوز اینجا احساس می کنم And it won''t...
-
رقص بالماسکه
شنبه 24 مهرماه سال 1389 03:03
داشتم به این فکر میکردم که یعنی چی افرادی که همدیگه رو میشناسند ماسک به صورتاشون بزنند و شروع کنند به رقص ، اونم درحالی که فکر میکنند شناخته نمی شوند . احساس میکردم کار احمقانه ای میکنند تا اینکه با یک فیلم آشنا شدم به نام روح اپرا . اونجا فهمیدم چیزی که این رقص رو جذاب میکنه نه مراسم عجیبشه و نه رقصش ! بلکه روحی هست...
-
Evanescence - Breathe No More
جمعه 23 مهرماه سال 1389 04:57
I''ve been looking in the mirror for so long تمام مدت داشتم تو آینه نگاه می کردم That I''ve come to believe my soul''s on the other side. و کم کم داشتم به روحم در آن طرف باور می کردم All the little pieces falling, shattered تکه های آینه در حال افتادن بودن و خورد شدن Shards of me too sharp to put back together; تکه های...
-
فیلمنامه ای از خدا
دوشنبه 19 مهرماه سال 1389 00:34
می گویند که در آخر الزمان جنگی به وقوع خواهد پیوست و این جنگ بین دو نیروی خیر و شر که هر دوی آنها برای خود مصلحی دارند به انجام خواهد رسید. مصلحانی که از طرف جبهه خیر شناسایی شده اند و شرها نیز برای خود مصلحی دارند و نامی را برای او بر گزیده اند که فرماندهی آنها را در دست می گیرد .جدا از اینکه نه شر ها به شر بودن خود...
-
نگذار تنها بخوابم !
پنجشنبه 15 مهرماه سال 1389 06:52
لیتیوم ، نمی خوام که من رو زندانی کنی Lithium- don't want to lock me up inside لیتیوم ،نمی خوام فراموش کنم که بدون اون چه احساسی دارم Lithium- don't want to forget how it feels without لیتیوم ، من میخوام عاشق غم و اندوهم باشم Lithium- I want to stay in love with my sorrow ولی خدا میخوام فراموشش کنم oh but God I want...
-
محمد کجای کاری؟
چهارشنبه 7 مهرماه سال 1389 01:10
سهم من از کل دنیا شده شب تا صبح بیداری اینهمه دیروز دویدی حالا بنگر که چی داری محمد کجای کاری این روزا بعضی سواره ، بعضی هم هنوز پیاده اما من جدا از این دو ، شدم مثل اسب گاری محمد کجای کاری روزای سختی گذشته ، اما انگار موندگار خنده پر زده ز لبهام ، حتی دلخوشی نداری محمد کجای کاری حتی یک رفیق آدم ، یک کمی درس رفاقت نه...
-
اعتراض خانگی!
چهارشنبه 17 شهریورماه سال 1389 04:10
میبرند و میکشند تا از سری بازت کنند در دل خاکت کنند تا محرم رازت کنند گر که نامت را بپرسند از زبان مادرت مادرت با بغض گوید برده اند نازت کنند سنگ قبری را کنند صد پاره از زیر و برش پس به آتش میکشند از پایه تا فرق سرش یا منافق بوده است یا مفسد روی زمین تا خدا هم چشم بپوشد ، تا نباشد یاورش آه ای ساکت ترین بندگان این زمین...
-
دلتنگی !
شنبه 13 شهریورماه سال 1389 03:57
به خدا رفت دگر از دل من حس ملال نوش بادت که حرامم به تبت گشت حلال به افق گر چه نباشد اثر از تابش نور نا امیدم نکند در ره این عشق مهال ترس دارم نکند باز ز من دور شوی ترس دارم نکند باز تو مغرور شوی آه گر زین دل رنجور تو روی گردانی آه گر باز ، رسی بر من و گر کور شوی چه به گرمی به امن آغوشت ، مرا تو جا دادی چه تو این...
-
بس که پنهان شده ام
سهشنبه 9 شهریورماه سال 1389 05:17
امشب آن یار پری مایه من دست در دست رقیبم بودش آنچنان نرم نگاهی میکرد همه آمال مرا آسودش ...................... بسکه پنهان شدم از دیده او تارهایم بگشاد از پودش نارفیق عاشق دیگر شده بود با تمام ضرر و هم سودش .................... بر زغالش سیهی مانده به رخساره او بر دو چشمم به خدا رفت به عمری دودش او ندانسته نفیریزدد و از...
-
این روزا تند شب میشه
دوشنبه 1 شهریورماه سال 1389 04:16
این روزا سخت که لبخندی زنم این روزا بوی عرق میده تن و پیرهنم این روزا سخت واسم آروم بشم این روزا هر جا میرم غر میزنم این روزا دوستم شده تنهاییام لقمه ای نیست به حجم دهنم ..................................... ساعتی رو با خودم سر میکنم فکرای عجیب میاد توی سرم اولش میگم یه کم بیرون برم وقتی از جا پا میشم میگم نرم یاد...
-
تو کوچه خاکیمون گم شده ام
یکشنبه 31 مردادماه سال 1389 06:20
یاد کوچه خاکیمون خیلی به خیر خاطرات کودکی با بازیهاش یاد تنها بازی فقیرونش توی جوب خوابیدن و آب بازیهاش یاد چرخ و فلک یک تومنیش یاد با کبریت خونه سازیاش یاد باد نم نم رو گونه هام یاد دختراش با خاله بازیاش وای عجب روزایی پشت سر گذشت واسه ما امروز مونده خاری هاش دیگه حتی تو بهار گل نمیدند دیگه گرگ اومد جا اسب گاریاش...
-
بگو تا بگویم
پنجشنبه 28 مردادماه سال 1389 06:12
صد ها بار این دل را شکستی نفهمیدم ،نفهمیدم که هستی صدها بار از من دل بریدی به رویا دیدمی اینجا نشستی ..................... چه گویم از جفا نی از وفایت ندیدم لحظه ای از تو صفایت گرفتی دست گرمم را به سردی به دل دارم من عشقت تا نهایت ..................... بگو ای برده دار ،دار هستی بگو این لحظه را با کی نشستی خدا هر لحظه...
-
به دل گرمت قسم این خانه سرد است
دوشنبه 25 مردادماه سال 1389 04:14
هر گوشه سکوت و غم و ویرانه بسوخت امروز دلم برای این خانه بسوخت گر همدم من رهش زمن گشت جدا بر هر قدمش دو چشم دیوانه بدوخت ...................... جانانه فدای غم دنیایم کرد در گیر خود و هیچ زفردایم کرد گر خاطری هم بود گذشت از من و دل چون حنجره ای برید و در نایم کرد تنها شدم و دوست به من بیگانه در هر حرمی همچو عدو خارم...
-
آنقدر نخواستی بازگردم تا در مه آلودگی خاطرات گم شدم
دوشنبه 11 مردادماه سال 1389 18:48
از آنسوی پنجره ای که باغ شما دیدی به سوی آن نداشت.آفتابی میگذشت و پرنده ای که راه را به سوی آشیانه گم کرده بود و تپشهای تند قلب گنجشک گونه اش چنان ترسان که چشم التماس به سوی آفتاب دوخته بود و شاید پنجره ای که باز شود بی حراص از میله های منتظر که دلی سنگین به استقبال آزادی کوچکش می فرستاد
-
ببخش بر من خدا تنها ترینم
جمعه 8 مردادماه سال 1389 04:21
به تنهاییم قسم تنها ترینم که تنها خرده ای روی زمینم هزاران بار کردم کبر اما هنوزم غیر خود تنها نبینم به هر کس که دشنام داد بر من به هر کس که نشستست در کمینم تو امروز را ببخش بر من برادر خدا داند که من تنها همینم سوال بی جوابی در دلم هست که با یادش عرق زد بر جوینم چرا عاشق شدم دیروز که امروز به بادی دادمی آداب دینم
-
دگر دیر است برای عشق دیگر
پنجشنبه 7 مردادماه سال 1389 03:10
عزیزم سالی و اندی گذشتست همین باشد دلیل پای خستم تمام ماه ها را من دویدم به اینجا که رسیدم ، هی نشستم زبانم نا خود آگاه . تنگ آمد نگفتم ، اری، بر تو دل ببستم ........................ چه کردی با دلم هم با جهانم که چشمم کور گشت و بی زبانم که هر شب لعن کردم این دلم را به هر تار صدا ، هم بر لبانم فقط یک جمله را بر من...
-
دیده بگشای از عدم
چهارشنبه 26 تیرماه سال 1387 02:38
یا علی درمان درد مرد بود مرد بود گرچه تمامش درد بود میلاد مولای متقیان ٬ علی (ع) بر تمامی مسلمانان مبارکباد و همچنین روز مرد رو تبریک میگم . عزیزان دلم ٬ من تا جمعه شب نیستم هوای وبلاگ من و داشته باشید . ممنونم از همتون .