Nine Act Tragedy

تراژدی در نه پرده

Nine Act Tragedy

تراژدی در نه پرده

این روزا تند شب میشه

این روزا سخت که لبخندی زنم

این روزا بوی عرق میده تن و پیرهنم

 

این روزا سخت واسم آروم بشم

این روزا هر جا میرم غر میزنم

 

این روزا دوستم شده تنهاییام

لقمه ای نیست به حجم دهنم

 

.....................................

 

ساعتی رو با خودم سر میکنم

فکرای عجیب میاد توی سرم

 

اولش میگم یه کم بیرون برم

وقتی از جا پا میشم میگم نرم

 

یاد کودکی میفتم یک کمی

یاد لبخندام و هم چشم ترم

 

..................................

 

ای بابا بسه دیگه خسته شدم

از نوشتن ، از همه بازیچه هام

 

از زمانی رو که من هدر میدم

از روز و خوابیدن و هم از شبام

 

چی بگم این روزا تند تند شب میشه

بعضی وقتا هم میگم دیگه نیام

نظرات 2 + ارسال نظر
سینا دوشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:40 http://omide-ma.blogsky.com

قشنگ بود

از تبارکولیان چهارشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 07:55 http://loolivash.blogfa.com

سلام محمد جان.کلیت شعر خوب بود اما جای کار بسیاری دارد از جمله وزن ابیات و نوع قافیه بندی و همچنین استفاده از بعضی کلمات بصورت محاوره.در شعری که کلمات حالت کلاسیک خود را حفظ می کنند نوشتن بعضی از آنها بصورت محاوره همخوانی با بقیه شعر ندارد...موفق باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد