Nine Act Tragedy

تراژدی در نه پرده

Nine Act Tragedy

تراژدی در نه پرده

آنقدر نخواستی بازگردم تا در مه آلودگی خاطرات گم شدم

از آنسوی پنجره ای که باغ شما دیدی به سوی آن نداشت.آفتابی میگذشت 

و پرنده ای که راه را به سوی آشیانه گم کرده بود 

و تپشهای تند قلب گنجشک گونه اش چنان ترسان  

که چشم التماس به سوی آفتاب دوخته بود 

و شاید پنجره ای که باز شود 

بی حراص از میله های منتظر 

 که دلی سنگین  

به استقبال آزادی کوچکش می فرستاد    

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد