Nine Act Tragedy

تراژدی در نه پرده

Nine Act Tragedy

تراژدی در نه پرده

بس که پنهان شده ام

امشب آن یار پری مایه من

دست در دست رقیبم بودش

آنچنان نرم نگاهی میکرد

همه آمال مرا آسودش

......................

بسکه پنهان شدم از دیده او

تارهایم بگشاد از پودش

نارفیق عاشق دیگر شده بود

با تمام ضرر و هم سودش

....................

بر زغالش سیهی مانده به رخساره او

بر دو چشمم به خدا رفت به عمری دودش

او ندانسته نفیریزدد و از من بگذشت

به خدا رنگ جفا بود سرشت و کودش

...................

حیف آن عمر ، ندانسته به بادش دادم

گل من را بگرفت و به تبی فرسودش

نظرات 1 + ارسال نظر
مانی.م جمعه 12 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:46 http://paradoxist.blogfa.com

اینا هم برات وحی میشن؟! D:
زیاد غم نخور رفیق، حالا از این دو روز نصفشم که گذشته، به امید خدا زودی خلاص میشی.D:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد